تحقیق درباره خردگرایی متقدم

گسترش تاریخی
با آغاز قرن بیستم، فرایند صنعتی شدن، سطح گسترده ای از اروپا و آمریکا را فرا گرفته بود. ردش تب آلود ناشی از انقلاب صنعتی فروکش کرده و سرمایه داری به صورت استوار به عنوان نظام اقتصادی بورژوازی حاکم، مستقر شده بود. در نتیجه افزایش فشارهای اجتماعی و سیاسی، بخش صنعت به موضوعهای فرهنگی و هنری نیز توجه نشان داد.

تقریباً در همین زمان، بتن مسلح* به عنوان یک ماده جدید ساختمانی معرفی شد: تلفیقی از سیمان و میله های باریک آهن که البته از اواخر قرن نوزدهم، بیش و کم شناخته شده بود. در سال 1849، باغبان فرانسوی ژوزف مونیه، گلدانهای طویل گلخانه ای را از بتن مسطح ساخت. ژ. ال. لامبو هم قایقی از جنس بتن مسلح را در نمایشگاه بین المللی 1855 پاریس به نمایش گذاشت و فرانسوا کوینیه در سال 1861، مقاله ای با نام «بتن متراکم به هنر ساختمانسازی افزوده شده است» منتشر کرد که در آن بر اهمیت این ماده جدید ساختمانی تاکید می کرد.

اما این سه نفر نتوانسته بودند، به درستی، اهمیت فولاد را در بتن برای صنعت ساختمان باز شناسند، تا اینکه در سال 1878، تادنوس هایات، وکیل انگلیسی مقیم آمریکا، این اختراع را به ثبت رسانید و چنین نوشت:

برای تولید سطوح، تیرهای و قوس ها، بتن سیمانی با آهن تلفیق می شود و آهن تنها در قسمتی که نیروها به صورت کششی کار می کنند به کار برده می شود. ]2[

هایات خاصیت اصلی بتن مسلح، یعنی تلفیق تحمل فشاری بتن با قدرت تحمل کششی آن شناخته بود. علاوه بر آن چون آهن در درون بتن قرار می گیرد، در مقابل زنگ زدگی و حریق هم حفاظت می شود.

«هنر نو» در قلمرو فرهنگ و هنر، پس از یک اوج گیری سریع، خیلی زود از محتوا تهی و از ریشه های اصیل و روانشناختی خود جدا شد و به یک نوع تزئینات سطحی، سهل الوصول و تابع مد که بدون توجه به اصول کارکردی و مواد و مصالح، صرفاً گرته برداری و به کار برده می شد، تغییر ماهیت داد، به این ترتیب بود که جنبشهای جوان و نوی پدید آمدند که با جدیت به دنبال آفرینش یک راه حل جدید بودند. مهمترین آنها کوبیسم بود. کوبیسم از همان آغاز کار، روش جدید نظاره اشیا را مطرح کرد. این موضوع را نخستین بار پل سزان عنوان کرده بود. وی در نقاشیهای خود اشیای مختلف را تا حد ترکیبی از اشکال اصلی هندسی ساده کرد.

«جنبش کوبسیم» که ناشی از مجموعه ای از عوامل متوازی و هم ارزش بود، طی سالهای 1905 تا 1910 در پاریس ظهور کرد و ژرژر براک و پابلو پیکاسو در آن نقش نهایی را بازی کردند. تجربه های ایشان ملهم از منابع مختلف، از جمله هنر آفریقا؛ و متمرکز بر طرحهای سه بعدی اما نه به معنای رنسانسی آن و به وسیله پرسپکتیو، بود. اصول کوبیسم بسیار ساده بود: ساختن تصویر به کمک اشکال هندسیع ترسیم سه بعدی اشیا در تمامیت فضایی آنها به وسیله تجزیه آنها به اجزای تشکیل دهنده شان و تنظیم دوباره آنها، چه در کنار هم و چه در حالتی که به صورت شفاف در یکدیگر تداخل کنند و در مجموع یک دریافت همزمان از زوایای مختلف، بدون توجه به یک نقطه دید اصلی و نهایتاً ایجاد وحدت بین شیء و زمینه اش.

کوبیسم بر خلاف این ادعا که «نه تنها هر آنچه را می بیند، بلکه هر چه را که وجود دارد نیز می تواند بیان کند» هیچگاه موفق نگردید به یک نمای کاملاً انتزاعی از اشیا دست یابد، زیرا همچنان برخی از اصول طبیعت گرایانه را در خود حفظ کرد و این اصول تا ظهور جنبش های بعدی رها نشدند.

تقریباً همزمان با پیدایی کوبیسم، «جنبش فوتوریسم» ظهور کرد. در سال 1909، نویسنده ایتالیایی فیلیپو تومازو مارینتّی، در مجله فیگارو(ی) پاریس، مقاله ای با عنوان بیانیه فوتوریسم منتشر کرد. در آن مقاله چنین آمده است:

ما ادعا داریم که صورتی جدی از زیبایی، موجب غنا بخشیدن به زیبایی دنیا شده و آن سرعت است. ]3[

وی با این جمله، چکیده اصول فوتوریسم را که اعضای آن نه تنها نویسندگان، بلکه نقاشان و پیکره سازانی چون اومبرتو بوچیونی و کارلوکارّا و موسیقیدانها و طراحان تئاتر و معمارانی چون آنتونیو سنت الیا بودند، بیان کرد. از این جنبش، علاوه بر این، نوعی گرایش جدلی در بریدن از گذشته، اعتقاد عاطفی به ماشین، فعالیت گرایی و شوق به رقابت نیز زاده شد. معهذا فوتوریسم کلاً از ایتالیا فراتر نرفت و به ویژه پس از ارتباط با فاشیسم به سرعت نیروی محرکه خود را از دست داد. امّا اندیشه هایی که در آن بود، غالباً به صورت قابل توجهی در دنیا پخش و محرک یک آوانگاردیسم هنری در سطح بین المللی گردید.

در روسیه یک بیان جدید هنری که مبتنی بر کوبیسم و فوتوریسم بود، تحت عنوان سوپرماتیسم، در سالهای آخر جنگ جهانی اول پدید آمد که متبکر آن کازیمیر مالِویچ بود. بنا به عقیده وی، در هنر، احساس بایستی بر تمامی اشکال دیگر ادراک برتری داشته باشد. در تصاویر او، اشیای طبیعی به طور کلی حذف شده اند؛ او در عوض خود را به تعداد محدودی از نشانه های انتزاعی نمادین و نشان دادن روابط درونی آنها با یکدیگر محدود کرده بود.

کنستروکتیویسم (ساخت گرایی)، که سریعاً پس از آن قدم به عرصه گذاشت، در واقع از سوپرماتیسم نشات گرفته بود و انگیزه های اصلی آن در انقلاب 1917 روسیه ریشه داشت. در سال 1920 اهداف این جنبش را دو پیکره ساز به نامهای نائوم گابو و آنتوان پِوسنِر در بیانیه واقع گرا به عنوان هنری برای عصر جدید مشخص کردند. هنری که مواد و مصالح جدید را به کار خواهد گرفت و اصول زیبایی شناختی برخاسته از ساختارهای جدید فنی، راهبر آن خواهند بود. این جنبش تحت فشار وقایع سیاسی در اتحاد جماهیر شورویِ نوپا، به دو شاخه تقسیم شد که یکی بیشتر از جنبه های زیبایی شناختی و دیگری از پایه های قویتر سیاسی برخوردار بود.

سال 1920، زمانی که برنامه گروه «پرُداکتیویست» منتشر گردید، این تقسیم صورت رسیم به خود گرفت. اعضای گروه پرُداکتیویست از جمله ولادیمیر اِوگرافِویچ تاتلین، تعهداهای سیاسی را هم ارز با تکنولوژی قرار دادند. در سال 1922، در برلین «کنستروکتویست بین المللی» برگزار شد که در بین اعضای آن اِلیازار (ال) مارکویچ لیسیتسکی از روسیه، تِنووان دُزبورگ از هلند بودند. بیانیه این مجمع که در مجله هنری دِاستیل منتشر شد، به جای طبیعت بر زیبایی های مکانیکی به عنوان الگوهای معماری تاکید می کرد. ساخت گرایی نیز علی رغم ارتباطهای بین المللی زیاد، کلاً به «شوروی» محدود شد و در دوره استالین تحت غلبه رئالیسم سوسیالیستی و بازگشت به الگوهای کلاسیک قرار گرفت.

امّا در هر حال اندیشه های بسیاری که در داخل چارچوب ساخت گرایی بسط یافته بودند، راه خویش را گرچه با گرایشهای مختلف، امّا در قالب آوانگارد ادامه دادند.

در هلند، «جنبش نوپلاستیسیزم»، در سال 1917 و همزمان با تاسیس مجله دِ استیل بنیان گذاشته شد. نام نقاش معروف پیت موندریان بر تارک این جنبش حک شده است. هدف و مقصد او کاهش و ساده کردن احجام سه بعدی در سطوح دو بعدی بود، سطوحی که عنصر اولیه در پلاستیسیزم هستند. علاوه بر موندریان، سایر پیش کسوتان این جنبش عبارت اند از نقاشانی چون ویلموس هوسزار، بارت وان دِر لِک، جینو سه وِرینی و تِئو وان دُزبورگ (به عنوان معمار هم فعالیت می کرد)، نقاش و پیکره ساز گِئورگز وانتونگِرلو، شاعر آنتونی کُک و معماران روبرت وانت هوف، یاکوبوس یوهانِس پیتر اود و یان ویلس بودند؛ این عده اندکی بعد توسط گِریت توماس ریتوِلد گرد هم جمع شدند.

این هنرمندان به شدت متاثر از «جنبش کوبیسم» بودندع امّا بعد بسیار تندرو و انقلابی تر شدند؛ آنها طرفدار اصول اخلاقی همچون حقیقت، عینیت، نظم، وضوح و سادگی در هنر بودند و اهتمام داشتند تا در زمینه های اجتماعی و اقتصادی عصر خویش فعال باشند. هدف آنها طرد فردگرایی، به منظور رسیدن به یک راه حل عینی و جهانی بود. زبان این جنبش که بر این شرط اولیه نظری استوار بود، بسیار پراکنده و کاملاً جدا از الگوهای طبیعت گرایانه بود. کاربرد خطوط مستقیم و سطوح کامل، رنگهای اصلی یعنی قرمز، آبی و زرد در تضاد با سیاه و سفید و خاکستری، مکعبهای خالص- نه به عنوان یک واحدِ ایستا، بلکه به عنوان بخشی از محیط لایتناهی که به طرزی پویا تجزیه شده- همه از ویژگیهای این زبان بود.

«جنبش دِ استیل»، از همان آغاز به طور واضح نسبت به کوبیسم، فوتوریسم، سوپرماتیس یا ساخت گرایی، اثر فوری تر و بیشتری بر معماری داشت که باید از آن سپاسگزار بود. کوشش آنها برای بسط بیانی جدید که منتج از تامل، وقوف و جستجوگریِ نظامدار بود، باعث شد که این جنبش در تمام زمینه های فرهنگی احساس شود و نتیجتاً در تمام زمینه های فرهنگی احساس شود و نتیجتاً از مرزهای هلند فراتر رود.


فرمت فایل دانلود فرمت فایل: WORD

تعداد صفحات تعداد صفحات: 28

پس از ثبت دکمه خرید و تکمیل فرم خرید به درگاه بانکی متصل خواهید شد که پس از پرداخت موفق بانکی و بازگشت به همین صفحه می توانید فایل مورد نظر خورد را دانلود کنید. در ضمن لینک فایل خریداری شده به ایمیل شما نیز ارسال خواهد شد. لینک دانلود فایل به مدت 48 ساعت فعال خواهد بود.


مطالب مرتبط